من ومادرم هم وضو گرفتيم . من به اتاقم رفتم تا نمازم را بخوانم . درهمين موقع ارغوان ازخواب بيدار شد . گفت : ارمغان , حال بابا چطوره ؟ گفتم : به شكر خدا وكمكاي احمد آقا خيلي بهتره . گفت : نماز صبحِ ؟ گفتم : بله ازجا بلند شد وازاتاقم خارج شد. نمازم را خواندم . صداي مادرم را شنيدم كه ارغوان را نصيحت مي كرد . مي گفت : تو را به خدا , مواظب خودت باش , يك وقت بار سنگين بلند نكني , يك وقت ازپله , تند بالا نري , ملاحظه خورد وخوراكت را بكن , بدنت حالا احتياج بيشتري به مواد غذايي داره , حتماً شير وما .




تو بهترین خرید رو از ما داشته باش وقت ,؟ ,گفتم ,خدا ,نمازم ,ارغوان ,نمازم را ,؟ گفتم ,يك وقت ,سنگين بلند ,بار سنگينمنبع

دانلود اینفور ماتور شطرنج Chess Informant 121 (2014).djvu-pdf

برنامه بازاریابی ایران وتاجیکستات

مجموعه 90 طرحی قاب آسمان

بانک داری به زبان سی پلاس پلاس

فرودگاه 7............ کلیپ را مشاهده کنید

تحقیق سبكها و روشهاي مديريت در معدن

پرسشنامه سبک رهبری

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبر تازه از گیم , بازی های کرک شده و کرک آنلاین الان بخر تحویل بگیر Banerk بهترین سایت آرام بند سه سوته خرید کن تحویل بگیر تو بهترین خرید رو از ما داشته باش سال77 دکتر ستایش دانلود برای شما